English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 249 (6444 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
answer U : پاسخ دادن
answered U : پاسخ دادن
answering U : پاسخ دادن
answers U : پاسخ دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
answer U پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
answer U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answered U پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
answered U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answering U پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
answering U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answers U پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
answers U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
intelligence U 1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
quoting U خصوصیتی در پستهای الکترونیکی که امکان پاسخ دادن به پیام به همراه متن پیام اصلی میدهد
rejoinder U پاسخ دفاعی دادن
rejoinders U پاسخ دفاعی دادن
inquiries U ترمینالی که برای دستیابی و پاسخ دادن به فایلهای ذخیره شده روی کامپیوتر دور به کار می رود
inquiry U ترمینالی که برای دستیابی و پاسخ دادن به فایلهای ذخیره شده روی کامپیوتر دور به کار می رود
rejoin U پاسخ دفاعی دادن
rejoin U پاسخ دادن
rejoined U پاسخ دفاعی دادن
rejoined U پاسخ دادن
rejoining U پاسخ دفاعی دادن
rejoining U پاسخ دادن
rejoins U پاسخ دفاعی دادن
rejoins U پاسخ دادن
replied U پاسخ دادن جواب کتبی
replied U پاسخ دادن به پیام پست الکترونیکی
replies U پاسخ دادن جواب کتبی
replies U پاسخ دادن به پیام پست الکترونیکی
reply U پاسخ دادن جواب کتبی
reply U پاسخ دادن به پیام پست الکترونیکی
replying U پاسخ دادن جواب کتبی
replying U پاسخ دادن به پیام پست الکترونیکی
respond U پاسخ دادن
respond U پاسخ دادن یا عمل کردن به دلیلی
responded U پاسخ دادن
responded U پاسخ دادن یا عمل کردن به دلیلی
responds U پاسخ دادن
responds U پاسخ دادن یا عمل کردن به دلیلی
irresponsiveness U عدم امادگی برای پاسخ دادن
it is inexpedient to reply U پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
readiness to report U امادگی برای پاسخ دادن
return a negative U پاسخ منفی دادن
to answer in the a U پاسخ مثبت دادن
to make a response U پاسخ دادن
to respond to blackmail [a threat] U پاسخ دادن به باج گیری [ تهدیدی]
to fail to provide an answer U درماندن در دادن پاسخ
to beg the question U در پاسخ به پرسشی جاخالی دادن
Other Matches
reply [answer] U پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه]
voice answer back U یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
originated U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
answerback U در پاسخ
in reply to U در پاسخ
responses U پاسخ
answers U پاسخ
replies U پاسخ
replying U پاسخ
replied U پاسخ
negative reply U پاسخ رد
responsions U پاسخ
response U پاسخ
reply U پاسخ
representation [statement] U پاسخ
counterplea U پاسخ رد
no U : پاسخ نه
statement U پاسخ
replication U پاسخ
reaction [answer, commentary] U پاسخ
item of written comment U پاسخ
rebutter U پاسخ رد
responds U پاسخ
responded U پاسخ
respond U پاسخ
answering U پاسخ
in answer to U در پاسخ به
answer U پاسخ
response [commentary] U پاسخ
answered U پاسخ
rejoining U در پاسخ گفتن
response rate U سرعت پاسخ
whole response U پاسخ کلی
come up with <idiom> U یافتن پاسخ
w response U پاسخ کلی
rejoins U در پاسخ گفتن
early answer U پاسخ زود
irresponsive U پاسخ ندهنده
oracles U پاسخ مبهم
popular response U پاسخ رایج
position response U پاسخ مکانی
solutions U پاسخ یک مشکل
solution U پاسخ یک مشکل
vaccum response U پاسخ غیابی
impluse response U پاسخ ایمپولز
responsorial U پاسخ دهنده
response time U زمان پاسخ
calculation U پاسخ تقریبی
voice answer back U پاسخ سمعی
response amplitude U دامنه پاسخ
vab U پاسخ سمعی
response differentiation U تفکیک پاسخ
response intensity U شدت پاسخ
response duration U مدت پاسخ
response equivalence U هم ارزی پاسخ
running rate U اهنگ پاسخ
replier U پاسخ دهنده
reflection response U پاسخ قرینه
response latency U نهفتگی پاسخ
response threshold U استانه پاسخ
response strength U نیرومندی پاسخ
oracle U پاسخ مبهم
rejoined U در پاسخ گفتن
response set U امایه پاسخ
rejoin U در پاسخ گفتن
preparatory response U پاسخ مقدماتی
frequency respone U پاسخ فرکانس
image response U پاسخ تصویر
response generalization U تعمیم پاسخ
plea U پاسخ دعوی
operandum U ابزار پاسخ
content response U پاسخ محتوایی
emitted response U پاسخ صدوری
discriminatory response U پاسخ افتراقی
anticipatory response U پاسخ انتظاری
answerable U پاسخ دار
rejoinders U پاسخ دفاعی
delayed response U پاسخ درنگیده
rejoinder U پاسخ دفاعی
moro response U پاسخ مورو
color response U پاسخ رنگ
manipulandum U ابزار پاسخ
pleas U پاسخ دعوی
answer mode U حالت پاسخ
original response U پاسخ ابتکاری
answerback U پاسخ برگشتی
correct response U پاسخ درست
right answer U پاسخ درست
conditioned response U پاسخ شرطی
answers U پاسخ به یک سوال
answer U پاسخ به یک سوال
answering U پاسخ به یک سوال
answering U : جواب پاسخ
movement response U پاسخ حرکت
answered U : جواب پاسخ
anatomy response U پاسخ کالبدی
an a answer U پاسخ مثبت
answered U پاسخ به یک سوال
answers U : جواب پاسخ
to definitive answer U پاسخ قطعی
consummatory response U پاسخ پایانی
distal response U پاسخ دوربرد
answer U : جواب پاسخ
answer [to something] U پاسخ [به چیزی] [راه حل]
conditioned avoidance response U پاسخ اجتنابی شرطی
shading response U پاسخ سایه روشن
conditioned escape response U پاسخ گریز شرطی
he returned a negative U پاسخ منفی داد
unconditioned response U پاسخ غیر شرطی
no reply necessary [NRN] U نیازی به پاسخ نیست.
ucr U پاسخ غیر شرطی
visual righting response U پاسخ تعادل دیداری
open ended question U پرسش باز پاسخ
calculation U پاسخ به یک مشکل در ریاضی
response hierarchy U سلسله مراتب پاسخ
electrodermal response U پاسخ برقی پوست
phone U پاسخ به تماس در تلفن
phoned U پاسخ به تماس در تلفن
phones U پاسخ به تماس در تلفن
phoning U پاسخ به تماس در تلفن
response time U زمان پاسخ دهی
the answer is in the negative U پاسخ ان منفی است
cer U پاسخ هیجانی شرطی
conditioned emotional response U پاسخ هیجانی شرطی
modulation frequency response U پاسخ فرکانس مدولاسیون
surrebutter U اخرین پاسخ خواهان
stimulus response psychology U روانشناسی محرک- پاسخ
s r psychology U روانشناسی محرک- پاسخ
affirmative U پاسخ "بله " بود
stimulus response model U الگوی محرک- پاسخ
s r model U الگوی محرک- پاسخ
white space response U پاسخ به بخش سفید
galvanic skin response U پاسخ برقی پوست
i pause for a reply U منتظر پاسخ هستم
stimulus response theory U نظریه محرک- پاسخ
solve U یافتن پاسخ یک مشکل
inquiry system U سیستم پرسش- پاسخ
solved U یافتن پاسخ یک مشکل
pilomotor response U پاسخ سیخ شدن مو
pure color response U پاسخ خالص رنگ
psychogalvanic response U پاسخ گالوانیکی- روانی
solving U یافتن پاسخ یک مشکل
all or none response U پاسخ همه یا هیچ
high frequency responce U پاسخ فرکانس بالا
interrogator responsor U دستگاه پرسش- پاسخ
achromatic color response U پاسخ رنگ بی فام
solves U یافتن پاسخ یک مشکل
let down easy <idiom> U پاسخ منفی به طرز خوشآیندی
to meet with a repulse U پذیرفته نشدن پاسخ رد شنیدن
react U عمل کردن در پاسخ به چیزی
resolveme this U این پرسش را پاسخ دهید
Please reply as a matter of urgency. U لطفا فوری پاسخ دهید.
interrupts U ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
i cannot say him nay U نمتوانم پاسخ رد به او بدهم نمیتوانم به او
reacts U عمل کردن در پاسخ به چیزی
glib answer U پاسخ بدون ملاحظه [بی فکر]
fractional antedating goal response U خرده پاسخ انتظار هدف
problem U یافتن پاسخ برای مشکلی
i pause for a reply U خاموش مانده ام که پاسخ بگیرم
stimulus organism response model U الگوی محرک- جاندار- پاسخ
reacted U عمل کردن در پاسخ به چیزی
s o r model U الگوی محرک- جاندار- پاسخ
interrupt U ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
to press for an answer U با صرار یا فشار پاسخ خواستن
problems U یافتن پاسخ برای مشکلی
reacting U عمل کردن در پاسخ به چیزی
interrupting U ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
blinded U آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
calculate U یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
calculates U یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
blinds U آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
I look forward to receiving your reply. U من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
result U پاسخ یا خروجی عملیات ریاضی یا منط قی
problems U سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
no answer [n/a] [in forms] U بدون پاسخ [در برگه برای پر کردن]
problem U سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
resulting U پاسخ یا خروجی عملیات ریاضی یا منط قی
calculated U یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
resulted U پاسخ یا خروجی عملیات ریاضی یا منط قی
blind U آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
repondez s'il vous plait [RSVP] U لطفا پاسخ بدهید [به دعوت نوشته شده ای]
i floored the paper U پاسخ همه پرسشهایی را که در کاغذ بود دادم
leadingquestion U پرسشی که کمک به پیدا کردن پاسخ میدهد
calculators U ماشین الکترونیکی که پاسخ مشکلات عددی را میدهد
calculator U ماشین الکترونیکی که پاسخ مشکلات عددی را میدهد
to push for an answer [in reference to something] U برای پاسخ فشار آوردن [در رابطه با چیزی]
A rapid response would be appreciated. U از پاسخ فوری قدردانی می کنیم. [اصطلاح رسمی]
please reply U لطفا پاسخ بدهید [به دعوت نوشته شده ای]
answered U زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
it is impolitic reply so soon U صلاح نیست به این زودی پاسخ داده شود
peine for et dure U مجازات عدم پاسخ در مقابل کیفر خواست جنایی
answering U زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
agony column U ستونیدر روزنامهکهدر آن پاسخ مشکلاتو سوالهای خوانندگانمطرح میشود
conversational mode U سیستم کامپیوتری که به ورودی کاربر به سرعت پاسخ میدهد
Recent search history Forum search
1To be capable of quoting
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
2از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
1معنی lead lag compensator
1to take a spell at whell
1Poked back
2شما اهل کجا هستید
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com